ادبيات بلوچي
ادبيات بلوچي ـ كه تا ايام اخير كاملاً شفاهي بود و هنوز هم قسمت اعظم آن
شفاهي است ـ مشتمل است بر مقدار بسياري اشعار تاريخي و اشعار حماسي كه به
مناسبتهاي خاص سروده شده و قصّه و حكايت، و تعداد معتنابهي ترانههاي
عاشقانه و اشعار ديني و پندآموز، انواع لالايي و چيستان و شعرهايي كه
هنگام كار خوانده ميشود. احتمالاً نخستين اقدام براي گردآوري اين آثار
گسترده، همان است كه در نسخهاي خطي در كتابخانة موزة بريتانيا موجود است
(همو، 1982). به هر حال تقريباً شكي نيست كه قبل از علاقهمند شدن
اروپاييان (عمدتاً انگليسيان) در قرن سيزدهم/ نوزدهم به گردآوري و كتابت
بخش عمدهاي از اين آثار، اقدام منظمي در اين زمينه نشده بود. تأليف لوئيس
در 1272/ 1855 نخستين كار در اين زمينه شمرده ميشود. كار مهمي كه پس از او
شد از آنِ ماير در 1318/1900 است. ولي تأليفات لانگورث ديمز در 1309/ 1891
و 1325/ 1907 و 1327/ 1909 از همه مهمتر و منظمتر است. متأسفانه مؤلفان
تمام اين آثار به موادي پرداختهاند كه فقط از ناحيهاي كوچك جمعآوري شده و
به گويش بلوچي تپههاي شرقي است و ناچار تصوير محدود و گمراهكنندهاي از
وسعت و تنوع واقعي اين ادبيات، و ارزيابي اغراقآميزي از اهميت گويشي كه در
آن گردآوري شده است، به دست ميدهد. زبان شعر كهن بلوچي، سه گويش است كه بر
حسب اهميت عبارت است از: گويش ساحلي و گويش بلوچي تپههاي شرقي و كچي.
ترانههاي تاريخي. كهنترين ترانههاي تاريخي، موسوم به «دَپتَر شاعري»
(ترانههاي اصل و نسب)، به نخستين مهاجرتهاي بلوچ از حلب، موطن افسانهايِ
آنها، پرداختهاند. از اين ترانهها تعداد معتنابهي موجود است كه فقط اندكي
از آنها گردآوري شده است (نمونة ضعيفي از اين نوع را ميتوان در > بررسي
زبانشناختي هند < يافت؛ رجوع کنید به گريرسون ، 1921). قدمت برخي از
اين ترانهها ممكن است به قرن دهم نيز برسد. همة ترانهها حاكي از آن است كه
بلوچ فرزندان مير حمزهاند، در حلب قيام كردند و در نبرد امام حسين
عليهالسّلام با يزيد در كربلا جانب امام را گرفتند (تا اينجاي تاريخ البته
كاملاً خيالي است). دو ايل عمدة رند و لاشاري و يك رئيسالرؤسا به نام
شَيهَك و تيرههاي متعدد و چندين ايل مركب از غلامان، پس از نبرد آنجا را
ترك كردند، و قرون بعد به سكوت برگذار ميشود. در مرحلة بعد به سيستان
رفتند و در منطقة رودبار سكونت كردند و مدتي در آرامش نسبي به سر بردند،
تا اينكه حاكم آنجا، «شمسالدين» نامي ( ] شايد مَلِكي از صفاريان متوفي
559 رجوع کنید به ديمز، 1904، ص 35ـ36 [ ؛ يا شايد شمسالدين محمد كُرت،
حاكم هرات 644ـ676) كه با ايشان روابط دوستانه داشت، تغيير كرد و
«بدرالدين» نامي ] احتمالاً از غوريان
رجوع کنید به ديمز، همانجا [ به حكومت رسيد و موجب پراكندگي آنها شد.
برخي به سمت جنوبشرقي به مكران رفتند، و حال آنكه بيشتر آنها به سوي
جنوبغربي به لار و پَهره (فهرج) و بمپور رفتند و سه سال سرگردان شدند و به
دنبال مكاني براي سكونت خود گشتند. پس از آن بيشتر آنها به سركردگي
ميرجلالخان به مكران وارد شدند و از مَند و كچ گذشتند و تا كُلوه پيش
رفتند و يك سال ديگر سرگردان ماندند. ميرچاكر، پسر شَيهَك، در آشَلِ كلوه
بهدنيا آمد، و اين شايد در نيمة قرن نهم باشد.
بيشتر روايات، اين بخش از مكران را، كه بيآب و لميزرع است، از نظر بلوچ
نامطلوب توصيف كردهاند، و بلوچها تا وقتي كه به قسمتهاي شرقيتر نزديك كلات
نرسيدند، سكونت اختيار نكردند.
ترانههاي قهرماني. در اين زمان است كه مجموعههاي اصلي ترانههاي قهرماني قديم بلوچ آغاز ميشود. نخستين
و مهمترين آنها را ميتوان «مجموعة چاكر» خواند. اين مجموعه مشتمل است بر
ترانههاي بيشماري دربارة ميرچاكر، قهرمان برجستة تمام افسانههاي بلوچ.
بيشتر اين ترانهها به جنگ سي سالة ويرانگري ميان رندها و لاشاريها پرداخته
و حاوي نمونههاي بسيار خوبي از شعر حماسي است. بر اساس شواهد موجود در متن
ترانهها، احتمالاً ترانههاي آنها متعلق به سالهاي 880 تا 932 بوده است.
«دَوْدا بالاچ»، پس از مجموعة چاكر، شايد مهمترين مجموعهاي است كه ميتوان
از آن نام برد. دَوْدا، سركردة گورگيجهاي رند، و بالاچ پسر يا برادر او
بود. موضوع جنگهاي مزاريها نيز مجموعهاي به نام «مجموعة مزاري» تشكيل
ميدهد كه مشتمل است بر قهرمانيهاي بهرامخان سركردة مزاريها در نبرد با
گلمحمّد برهويي.
آثار ادبي ديگر. مير هَمَّل جيهَند، «سلطانِ كَلْمَت»، موضوع چندين ترانه
است. او كه در قرن دهم حاكم مكران بود غالباً به جنگ پرتغاليهايي ميرفت كه
در اين زمان به ساحل حمله ميآوردند و گوادر و پسني را در 989 به آتش
كشيدند. ميرهَمَّل لاف زد كه بسهولت ميتواند آنها را عقب براند، ولي در
جنگ دريايي شكست سختي خورد و به اسارت پرتغاليها درآمد. پرتغاليها او را
به جنوب هند (در برخي از روايات به پرتغال) بردند و در آنجا زنداني كردند
و وي را به سكونت در محل و انتخاب همسري از ميان خود ايشان ترغيب كردند.
ميرهَمَّل از ازدواج با زني «كفير» (كافر) خودداري كرد، و سرانجام در
زندان درگذشت.
علاوه بر ادبياتي كه به مسائل خاص بلوچها پرداخته، آثار ادبي متعددي نيز
دربارة بسياري از داستانهاي معروف، مانند داستان پريان، داستان عيسي و
باري، ليلي و مجنون، و شيرين و فرهاد، ميان بلوچها رواج دارد. ترانة
دوَستِين و شيرين و ترانههايي كه دربارة شِيه (شيخ) مريد سروده شده جنبة
بلوچي بيشتري دارد. شاعران معاصر و سرآمد آنها گلخان نصير اشعار جديدي
دربارة اين افسانهها سرودهاند.
بسياري از قهرمانان و بازيگران اين رويدادها خود از جملة شاعران شمرده
ميشوند ـ مانند بيبرگ، بالاچ، قَبيل جَط، و گوَهَرام ـ و ترانههاي بسياري
به آنها منسوب است. برخي از شعرهاي كهن منسوب به آنها را ديمز در
1327/1909 و شيرمحمد مري در 1359 ش/ 1970 گردآوري كردند، ولي تاريخ سرودن
و صحت انتساب اين اشعار را نميتوان تعيين كرد.
قديمترين شاعر مهمي كه اطلاعات مشخصي دربارهاش در دست است جام دُرَّك،
شاعر دربار نصيرخان اول، در كلات است كه اشعار عاشقانهاش هنوز در يادها
مانده است و مردم آنها را ميخوانند. برخي از آنها نيز گردآوري و چاپ شده
است.
قرن سيزدهم، قرن شكوفايي ادبي بلوچ بود، و تقريباً به يادگار هر رويداد
مهم عمومي يا خصوصي (جنگها، جشنها، رويدادهاي سياسي)، غالباً شاعراني كه
نام و محل ايشان مشخص است، ترانهاي سرودهاند. شهرِ مَند، در ناحية غربي
درة كچ، موطن ملاّ فضل و ملاّ قَسيم كه هر دو در نيمة اول قرن ميزيستند،
اهميتي ويژه داشت. عزّتاللّه پنجگوري، لاچ سيبي، و نورمحمد بمپشتي از
بلوچستان ايران و ملاّ بَلْنامه حَسان از باهو كلات در همين ناحيه نيز
مهماند.
در نيمة دوم قرن سيزدهم و نيمة اول قرن چهاردهم نيز شاعران عمدهاي وجود
داشتهاند كه از آن جملهاند فقير شيرجان از نوشكي، ملاّ اسماعيل تُمپي از
كچ، كه اُستاحَسّان زرگر اهل كچ و ملاغلام نبي خاراني كلوهاي، كه ترانههاي
روايي و نيز تغزّلي دربارة موضوعات مهم زمان خود سرودهاند.
از جمله نتايج جنگهاي انگليس و افغان ترانههاي مهم تاريخي بود؛ يكي از اين
ترانهها لشكركشي ژنرال ويلشر را در 1255/ 1839 به كلات شرح ميدهد.
ترانههاي بسياري در وصف وضع ناآرامي است كه بر ايلهاي سرزمين كلات و
بلوچستان انگليس مستولي بود تا اينكه سر رابرت سندمن در 1284/ 1867 با
نخستين قراردادهايي كه با آنها بست تا حدودي ايلهاي سركش را آرام كرد؛ در
نتيجه، در طي دومين جنگ انگليس و افغان در 1296/ 1878، كه خود موضوع
ترانههايي شد، ايلهاي بلوچ آرامش خود را حفظ كردند. سندمن نيز به صورت
افسانهاي درآمد و شعرهاي بسياري دربارة «سَنْمَنْ ساهب» (سندمن صاحب)
سروده شد.
ادبيات جديد. از آغاز قرن بيستم و بويژه در پايان جنگ جهاني اول (كه مريها
در آن از سربازگيري براي ارتش هند خودداري كردند)، شعور ملّي جديدي در
ميان عامّة بلوچ نسلي از نويسندگان پديد آورد كه در دهة 1310 ش وضع فرهنگي
بلوچي كاملاً تازهاي ايجاد كردند ـ وضعي كه چاپ براي نخستين بار در آن
سهمي داشت. ويژگي عمدة اين وضع جديد اسماً ادبي بود، ولي از آغاز، سياست
نيز در آن نقش مهمي داشت، و يكي از هدفهاي بسياري از نويسندگان برانگيختن
حس بيداري ملي بود. در اين امر البته زبان سهم مهمي داشت.
از اين نسل جديد نويسندگان، نخستين كسي كه شهرت وسيعي يافت محمدحسين
«عنقا» (1288ـ1356 ش) بود كه بولان ، نشرية هفتگيش به زبان بلوچي، نخستين
نمونه از نوع خود بود، كه تا پايان دهة 1310 ش/1930، در مك در نزديكي
كويته منتشر ميشد. در پنجاه سال گذشته انواع و اقسام روزنامه و مجله
بهوجود آمده و پس از چندي از صحنه خارج شده است. پس از بولان كه در دهة
1310 ش منتشر ميشد، نخستين نشريه موسوم به اُومان بود كه به سردبيري مولوي
خيرمحمد نَدْوي در اوايل دهة 1330 ش/ 1950 در كراچي منتشر شد. اين
فعاليتهاي ادبي معمولاً داراي محتواي سياسي بارزي بوده است و ازينرو روابط
ناشران و نويسندگان با حكومتهاي مركزي هرگز راحت نبوده است. عبدالعزيز
كُرد (متوفي ح 1349 ش)، سيّدهاشمي (متوفي 1359 ش) و رحمعلي مَري (متوفي
ح 1319 ش) از ديگر نويسندگان متقدم اين گروه هستند. احتمالاً مهمترين
رويدادها عبارت بود از تأسيس فرهنگستانهاي زبان بلوچي براي نشر انواع مواد
مكتوب؛ در كراچي حدود 1335 ش به همت سيّدهاشمي؛ در كويته حدود 1338 ش. قبل
از تشكيل فرهنگستان اخير، «بلوچي زُباني دِوان» در 1329 ش در آن شهر تأسيس
شده بود (عبدُاللّ'هان جمالديني متولد 1301 ش؛ گلخان نصير 1293ـ1363 ش؛ و
غلاممحمد شاهواني متوفي ح 1336 ش). گرچه فرهنگستان كراچي فقط چند سال
دوام داشت ولي كارهاي مهمي انجام داد. از طرف ديگر، فرهنگستان كويته هنوز
فعال است و حدود شصت عنوان كتاب چاپ كرده است. گلبانگ (بلوچي زباني دوان،
كويته 1331 ش)، مجموعهاي از اشعار گلخان نصير، از نخستين انتشارات آن بود.
گلخان شاعر برجستة سالهاي پس از 1330 ش است و فرهنگستان بلوچي كويته آثار
متعددي از او چاپ كرده است، از جمله چهار مجلّد بزرگ شعر كه بيشتر آنها در
سبكهاي سنتي بلوچي سروده شده است. از طرف ديگر، عطاشاد (متولد ح 1319 ش)
از شاعران برجستة سبكهاي جديد و غيرسنتي، از جمله شعر آزاد، است. از ديگر
شاعران مهم در سبكهاي كهن و نو، از ميرعيسي قُمي (متولد ح 1334) اهل تربت
و عبدالوحيد آزات جمالْديني (1294ـ1360 ش) اهل نوشكي ميتوان ياد كرد. آزات
مجلة بلوچي (كراچي 1335 ـ 1348 ش؛ كويته 1348 ش ـ ) را بنيان نهاد و تا
هنگام مرگ سردبير آن بود.