سلام بر تو ای هموطن سنی

 

سلام بر تو هموطن سنی که نمازخانه ات را در تهران خراب کر دند 

 

 


سلام بر تو که دشمنان اشغالگرآتش زدند 

آشیانه ات را که می  پنداشتی امن است. 


 سلام بر تو که گمان نمی بردی به

 حریم و خلوت خود و خدایت تجاوز کنند 


.سلام بر تو ای مرید محمد که در جمع حاکمان و مدعیان

 پیروی از او تنها مانده ای. 


  سلام بر تو که نمازخانه ات را خراب می کنند.  اجازه نمی دهند  

در تهران مسجد بسازی و پنج وعده  در روز اذان خودت را از بلندگوی آن مسجد پخش کنی
 و به نماز قامت ببندی 


 سلام بر تو که مجبوری حسینیه ای از هموطن شیعه خوداجاره کنی 


 و اجاره چند ساعت عبادت در آن حسینیه 

را به هموطن شیعه خود بپردازی و آن جا را ترک کنی. 


سلام بر تو که در نقاطی از ایران

 اکثریت جمعیت را تشکیل می دهی 


 و دریغ از یک پست کلید

 استان و شهر محل زندگی ات که به تو تفویض شده باشد. 



سلام  بر مولوی عبدالحمید

 که از برکت وجودش بهره مندی. 


 مردی همواره شکیبا و همواره مبارز با

 همان رسمو آئین که در خور مبارزه ای چنین سهمگین در ایران امروز است 


. مردی که هر کلمه ای را سنجیده، رسا و مقتدر ادا می کند. 


 از خطر نمی ترسد، اما دوست ندارد با 

خطر کردن، بی خردانه زندگی را بر شما دشوار ترکند. 


  

فیلم خاک و آتش و معرفی واقعی قوم بلوچ

سینما رسانه ای است که تاثیرات ماندگار و غیر قابل انکاری در ذهن و تصور مردم یک کشور یا منطقه در مورد موضوعات پرداخته شده در فیلمها دارد .شب گذشته برنامه سینمایی هفت که به وقایع و تحولات فیلم و سینمای ایران می پردازد در یکی از بخشهایش ضمن گفتگو با مهدی صباغ زاده کارگردان فیلم "خاک و آتش" بخشهای کوتاهی از این فیلم را به نمایش  گذاشت. صباغ زاده در مصاحبه اش به سختیهای تولید این فیلم و مشکلات آن برای رسیدن به جشنواره فیلم فجر نیز اشاره کرد.

خلاصه داستان:       

ادامه نوشته

قیام بلوچ ها دربرابر قاجار:

قيام بلوچها دربرابر قاجار:


در زمان قاجاریه حکومت مرکزی تسلط چندانی بر بلوچستان نداشته است. فقط قسمت هایی از مکران کنونی در اختیار دولت قاجار بوده اند. سفر نامه فرمانفرما از شاهزادگان قاجار به این منطقه بیانگر این مطلب است. در این زمان فرمانفرما سرحد را منطقه حکومت سعید خان و مدد خان کرد می داند. این ها گویی فرزند و پدر بوده اند. میرزا مهدی خان سرتیپ قاینی در کتابچه سیاحت نامه بلوچستان می گوید که با سعید خان کرد( سید خان ) ملاقات نموده و وی در آن زمان تازه به حکومت رسیده بود. سعید خان در این زمان بعد از پدرش مدد خان حکومت سرحد را در اختیار گرفته است. تاریخ جنگ بین آقا خان محلاتی حاکم یزد و فرمانفرما حاکم کرمان را به خوبی به یاد دارد. آقا خان که گویی غیر شیعه بوده است در یزد ادعای استقلال می کند و با فرمانفرمای کرمان که شاهزاده ی قاجار است درگیر می شود. این جنگ به نفع فرمانفرما تمام می گردد و آقا خان متواری شده به سرحد پناه می آورد. در این زمان حاکم سرحد سعید خان کرد او را پناه داده و یاری می کند تا حکومت از دست رفته اش را بدست آورد. سعیدخان که رابطه نزدیکی با اقوام براهویی حاکم کلات و سنجرانی حاکم سیستان داشته لشکر بزرگی ترتیب می دهد که در آن زمان به توپ مجهز بوده اند . این لشکر به کرمان حمله کرده و کرمان را تصرف می نمایند. با تصرف کرمان آقاخان محلاتی برای مدتی خود را حاکم کرمان می نامد تا اینکه پس از بازگشت لشکریان بلوچ سپاه قاجار که از دیگر نواحی جمع آوری شده اند به کرمان حمله کرده و آن را تسخیر می نمایند. بدین ترتیب تا مدتها بین سپاه قاجار و بلوچها درگیری های سختی روی می دهد. و عملا در تمام این مدت بلوچستان( سرحد ) مستقل از دولت قاجار عمل می نماید. در نهایت پس از جنگ های فراوان دولت قاجار به سرداران سرحد پیشنهاد صلح می دهد. برای مصالحه 14 تن از سرداران سرحد(کردها ) به قلعه ایرانشهر فراخوانده می شوند و عهد می گردد که به آنها هیچ آسیبی نخواهد رسید. عده ای از بلوچهای خائن نیز تضمین می دهند. در نهایت با توطئه قاجار این سرداران در قلعه ایرانشهر به شهادت می رسند و لی باز هم تا عهد رضاخان عملا سرحد منطقه تاخت و تاز طوایف بلوچ بوده و با قوانین آنها اداره می گردیده است.

قیام دادشاه

یكي از مهم‌ترين مسائلي كه در بلوچستان در عصر پهلوي رخ داد طغيان دادشاه است. با به قدرت رسيدن رضا شاه و ايجاد اصل سياست تمركزگرايي، دولت مركزي با ملوك‌الطوايفي به مبارزه برخاست و توانست در سال 1307 ه. ش. بر بلوچستان حاكميت بيابد. اما ناتواني دولت در سروسامان دادن به امور ايلات و ولايات موجب نابساماني اوضاع بلوچستان گرديد. سرداران و خوانين قدرت مطلقه محسوب مي شدند و دائما براي حفظ منافع خود با هم درگير بودند. نتيجه آن تشكيل دو اتحاديه مخالف از سرداران و خوانين در برابر هم بود. اين وضعيت منجر به واكنش دادشاه عليه وضع موجود شد. دادشاه فرزند يكي از سران عشاير سفيد كوه بود، كه درسال 1325 ه. ش. بر اثر اختلاف خوانين با يكديگر و وابستگي طايفه دادشاه به يكي از خوانين و در نهايت دستاويز قرار دادن بهانه ناموسي، اقدام به شورش نمود. دولت مركزي قضيه دادشاه را به طور جدي دنبال نمي كرد، تا اينكه در اوايل سال 1336 ه. ش. مأمورين آمريكايي و ايراني "اصل چهار" توسط گروه داد شاه كشته شدند. اين قضيه منجر به واكنش شديد دولت مركزي شد. دولت با اتحاد خوانين و خيانت آنان به دادشاه توانست او را از پاي درآورد. پس از ماجراي دادشاه خوانين به دولت نزديكتر شدند و تا حدودي اختلافات خود را كنار گذاشتند، اما از اهميت و اعتبار آنان كاسته شد. از ديد ناسيوناليست‌هاي بلوچ اين ماجرا نقطه عطفي در تشكيل گروه‌هاي سياسي و فعاليت‌هاي ملي بلوچ بود. همچنين مي‌توان گفت طغيان دادشاه تأثير زيادي بر ادبيات و تاريخ شفاهي بلوچ‌ها گذاشته است